|
|
|
|
|
|||
|
يه دست کوچولو اما گرم يه حس مبهم اما شيرين يه ترس نزديک اما زيبا يه نگرانی پررنگ اما دل نشين و يه عالمه حس های ديگه که باورت نميشه همشون با هم يه جا جمع بشه.جمعه همه اين حسها با هم بود. دست های کوچکی که معصومانه تنها خواسته شون گرفتن دستات بود. حس مبهم اینکه چه جوری بهشون بگی که دوستشون داری چون پاکند، نه اینکه قابل ترحمند یه ترس نزدیک که نکنه نتونی اونجوری که باید شادیت رو با هاشون قسمت کنی و اونها رو ناخواسته برنجونی یه نگرانی پررنگ از اینکه نتونی اونجوری باشی که اونها میخواند و.... اما کنار همه این حسها یک حس زیبا یود که باعث میشد محکم تر از همیشه باور کنی که راهی که میری درست.حس زیبای سرودن ،سرود هستی .یه سرود سرشار از عشق واقعا دیروز بهترین نغمه ها رو میشد از بین اون همه قلب های صاف و بی ریا شنید،قلب هایی که حتی اگر هم ناخالصی داشتند اون ناخالصی رو جا گذاشته بودند .و همه و همه فقط داشتند تابلوی زیبای عشق رو قلم میزدند. واقعا زیبا بود .جای همه اونایی که نبودند خیلی خیلی خالی بود.کاش همه بودید پیوست:ديروز شايد برنامه خيلی نقص ها داشت ،شايد بعضی جاها يه سری کمبودها احساس ميشد اما باور کنيد همه اين کمبودها رو ميشه خيلی راحت به لبخندی که روی لب های بچه ها نشسته بود،بخشيد.يه لبخند پاک و معصوم که حتی تا آخرين لحظه ای هم که بچه ها سوار اتوبوس ميشدند روی لبهای همشون بود و دست تکون دادن های مداومشون نويد يه روز خوب رو ميداد.به قول انگوری :"لطفاً بي انصاف نباشيد و 999 نمره مثبت را به يك نمره منفي ناديده نگيريد" □ نوشته شده در ساعت 4:33 PM توسط الهه
|
|||
|
|||
|
Powered By: Blogger |
|||