|
|
|
|
|
|||
|
به نقل از بلاگ احسان و عشق
هنگام غروب ؛ خواستم برايت دسته ای گل به هديه آورم. دستهايم را تا آنجا که می شد گشودم و بغل بغل گل برداشتم. از هر گلی شاخه و دسته ای. آغوشم پر از گل شد. آنقدر گل جمع کردم که گره دستهايم تاب نياورد و از هم باز شد و گلها پرواز کردند. آنها که از عشقی آسمانی بودند ؛ آسمان را سرخ رنگ عشق زندند و همراه باد رفتند و ديگر بازنخواهند گشت.......حال بيا دستانم را که هنوز عطر گل به همراه دارد ؛ بگير ؛ تا دستهايت بوی گل بگيرد....يا اگر می خواهی شميم گلها مستت کند ؛ خود را به آغوش من بسپار و بوی خوش گلها را حس کن......... احسان کیانفر تقريبا از همون روز اولی که من شروع به نوشتن اين بلاگ کردم تقريبا هر چند وقت يه بار يه سوال مشترک ازم پرسيده ميشد ،اونم اينکه چرا اسم بلاگم رو غروب گذاشتم.حتی چند نفر بهم پيشنهاد دادند که اسم بلاگم رو عوض کنم و بزارم طلوع ُچون غروب نماد غم و رفتن و ما نبايد از اونها چيزی بگيم. راستش اولين روزی که من داشتم يه بلاگ برای خودم درست ميکرد(۱۶ تير ۱۳۸۱) وقتی تو قسمت ثبت نام سايت پرشين بلاگ به قسمت عنوان بلاگ رسيدم تو همون لحظه اين اسم رو انتخاب کردم اونم نه برای اينکه غروب نماد غم و يا دلگير برعکس چون غروب هميشه برای من نماد حرارت و شور بوده .نماد يه حرارت داغ و آتشين سمبل یه عشق پرشور نشونه یه عالمه انرژی که خورشید داره سخاوتمندنه همش رو به آسمون میبخشه.حتما تا حالا موقع غروب آسمون ديديد .دقت کرديد چقدر رنگ آميزی آسمون تو اون لحظه قشنگ .تلفيی از رنگ های قرمز و نارنجی و.... خلاصه هر چی رنگ پر حرارت و پر انرژیه.
نمی دونم شايدم فقط من اين احساس رو دارم اما لحظه غروب هميشه برای من يکی از قشنگ ترين و لذت بخش ترين صحنه هاست . فکر کنم قبلا هم يکبار گفته بودم که ديوونه وار عاشق غروب های دريام و هر وقتم که شمال ميريم یکی از منظره هايی که سعی ميکنم هيچ جوری از دستش ندم همينه. همین الانم به دیوار اتاقم عکس غروب زیاد دارم یعنی یه تابلو از منظره غروب دارم چند تا هم تابلوی خطی با پس زمینه غروب .خلاصه اتاقم و بلاگم تو این زمینه با هم کلی تفاهم دارند
اون متنی هم که اول همين نوشته ميبينید به نقل از احسان کيانفر که جدا يکی از قشنگ ترين متن هايی بود که من درباره غروب تا حالا خونده بودم. راستی اينم بگم تا اونجايی هم که خودم ميدونم (و البته نظر ديگران ) نه تنها غمگين نيستم بلکه تا حد زيادی شيطون هم هستم که انگار باید سعی ميکنم تعديلش کنم چون يه مقداری(همش یه ذره ها) دارم بزرگ ميشم.....البته تا جايی که يادم نمره انضباطم هميشه ۲۰ بوده ولی خب مگه نميشه آدم يه شيطون آبزيرکاه باشه و هميشه ناظمتون فکر کنه که آخی چه بچه مثبتی![]() □ نوشته شده در ساعت 6:12 PM توسط الهه
|
|||
|
|||
|
Powered By: Blogger |
|||