|
|
|
|||
![]() اين نوشته قرار بود روز تولد بلاگم اينجا گذاشته بشه اما چون اون موقع بلاگ ها فيلتر شده بود(هر چند هنوز هم مطمئن نيستم blogspot باز شده باشه) و بعد از اون هم من رفتم مسافرت و خلاصه هزار و يک دليل(بخونيد تنبلی
![]() يه سال پيش حدودهای چهارم پنجم تير ۸۱ بود که تازه امتحان های ترم دوم دانشگاه تمام شده بود و با حسين نشسته بودم پشت کامپيوتر که برای اولين بار حسين بلاگ انگوری رو بهم نشون داد و از اون جا با اين دنيای مجازی ولی دوست داشتنی آشنا شدم.اون شب که بلاگ انگوری رو ميخوندم اونقدر اين دنيا و بلاگش برام جالب بود که تا صبح نشسته بودم و کل آرشيوش رو ميخوندم. بعد از اون هم تا يکی دو هفته کارم شده بود خوندن بلاگ تا اينکه يالاخره روز ۱۶ تير برای خودم توی persianblog يه بلاگ درست کردم و بعدش کم کم شروع کردم به نوشن و هر روز هم دوستای خوب و تازه ای پيدا ميکردم که همشون رو بدون اينکه ببنم يه جورايی برام خيلی آشنا بودند .بلاگ های همه اونها برام يه دنيای خيلی ساده و قشنگ بود که يه جورايی داشت حرف دل صاحبهاش رو ميزد.بلاگهايی مثل بلاگ ايمان ، احسان ، انگوری ،مرمر ، دختر مشرقی ،وستا، امين ، پوچستان ، نيلوفر ، بچه کوير و خيلی ديگه از بلاگ ها که هر کدومشون برای خودشون يه دنيای خيلی زيبا دارند. کم کم به بهانه بلاگ شروع کردم به يه سری چيزها رو مثل کار با Frontpage و کدهای Html و Photoshop ياد گرفتن و باهاشون سر و کله زدن و اين برای من که تا قبل از اون فکر ميکردم Html يه جور مايع ظرفشويی ![]() ![]() بعدش هم که ميخواستم اسباب کشی کنم و برم تو blogspot اينقدر سايت احسان و ابزارهای فارسی رو زير و رو کردم تا بالاخره ياد گرفتم بلاگر رو با کدوم ر مينويسند ![]() بهترين خاطره وبلاگيم هم مربوط ميشه به ۱۶ اسفند روزی که اونقدر زيبا بود و اونقدر حس های زيبا اونجا پيدا ميشد که فقط بايد اونجا بوديد و سبزی عشق رو با چشمهای خودتون ميديديد. عشقی که تک تک شما دوستای خوب تون رو رقم زده بديد و همين چيزهاست که اين دنيای مجازی رو لذت بخشش ميکنه حالا يه سال گذشته يک سالی که با شما دوستای خوب برام يکی از بهترين خاطرات عمرم بود.از همتون ممنونم ![]() □ نوشته شده در ساعت 10:12 PM توسط الهه
|
|||
![]() |
|||
Powered By: Blogger |
|||