الان دقيقا يه روز و ۱۰ ساعت که من ۲۰ ساله شدم و يه جورايی وارد دنيای بزرگترها شدم.به عبارت دقيق تر الان يه روز که ديگه teenager نيستم و يه جورايی بايد ديگه بزرگ شده باشم اما....
از اونجايی که teenager بودن خيلی مزايا داره و ميتونی هر چقدر دلت ميخواد شيطونی کنی و بالا پايين بپری من و يکی ديگه از دوستام که دو روز از من کوچکتره(من تولدم ١٨ شهريور اون ٢٠ شهريور)طی مذاکراتی به اين نتيجه رسيديم که اين ٢٠ ساله شدن هيج تاثيری رو کارای ما نداره و ما همچنان هر وقت بتونيم تو دانشکده هم رو خيس آب ميکنيم،هر وقت بريم سلف يه عالمه تو ماست و و سالاد و غذاهای بقيه سماق ميريزيم، هر وقت با هم بريم رستوران اونقدر شلوغ ميکنيم که صاحب رستوران بعد از رفتن ما دو رکعت نماز شکر بخونه!!!! و خلاصه اينکه هر کی فکر کرده من ٢٠ سالم بشه آروم ميشم خب اشتباه کرده ديگه
آخه جان من به اين قيافه مياد يه گوشه آروم بشينه خب نمياد ديگه

□ نوشته شده در ساعت 5:51 PM توسط الهه