|
|
|
|
|
|||
|
مسخره است ولي انگار دلم ميخواد دوباره بيام اينجا و شروع به نوشتن کنم دليلش رو هم حودمم هنوز نمي دونم حتي نمي دونم تا که اين حس طول ميکشه و تا کي ميخوام دوباره اين تو بنويسم شايد با نوشتن همين مطلب اون حسم تموم بشه و دوباره دلش نخواد تا يه سال ديگه برگرده اما خب فعلا که هست و دلم ميخواد بنويسم پس مينويسم
تو اين مدت که ننوشتم اولاش سعي کردم فکرامو توي يه دفتر بنويسم اما بعد ديديم انگار نوشتن فکرا اونا رو از اون حالتي که ميخوام دور ميکنه و يه جورايي حسش رو از بين مي بره براي همينم بعد از يه مدت اون دفترم براي هميشه بستم و گذاشتم کنار .کسي چه مي دونه شايدم يه شب مثل امشب به جاي حس وبلاگ نويسي حس دفتر نويسي بياد سراغمو و دوباره برم سراغش ....همين قابل پيش بيني نبودن حس هام يه جورايي اونا رو قشنگ ميکنه. يادم پارسال هروقت ميومدم سراغ وبلاگ نويسي موقع نوشتن يه جورايي دچار خود سانسوري ميشدم حالا هم خود سانسوري اتفاقات هم ويرايش ادبي اما اينبار(البته اگه اين حس نوشتن دوباره تطعيل نشه) ميخوام فقط به جاي اينکه يه ساعت رو چيزايي که ميخوام بنويسم فکر کنتم ميخوام آني بنويسم، بدون فکر ..حالا هر چرت و پرتي هم که ميخواد باشه ،باشه حداقل فکرام تو همون لحظه بوده .بزار از همين الانم يه چيزي رو معلوم کنم که حرفاي من رو تو اين شروع دوباره خيلي جدي نگيريد بيخودم اگه چيزي نوشتم نيامد يقه ام رو بگيريد که کي بود چي بود که خودمم نميدونم از من گفتن دروغ چرا تو اين مدت قشنگ به فکر ساختن يه بلاگ ديگه هم افتادم حتي قالبشم ساختم و ميخواستم و آدرسش رو به هيچ کس ندم و هيچ جا هم نظر ندم و فقط خودم باشم و خودم اما بعد د.وباره پشيمون شدم و افتادم تو مد ننوشتن و حرفام رو قورت دادن اما حالا دوست دارم اينجا بنويسم حالا تا کي دوام ميارم رو نمي دونم شايدم زد به کلم و رفتم يه بلاگ ديگه زدم خدا رو چه ديدي اما خب فعلا ميشه به اين دل خوش بود که فعلا کسي ايجا رو نمي خونه سوتفاهم نشه ها اما خب يه جورايي به يار غار تنهايي احتياج دارم يه جايي که فقط فقط من باشم براي همينم نظر خواهيم رو برمي دارم و تا اگر هم کسي اتفاقي از اينجا رد شد نفهمم خلاصه اينکه ميخوام غر بزنم جيغ بزنم بلند بلند بخندم و هزار تا ديوونه بازي ديگه راستي عيدتونم مبارک □ نوشته شده در ساعت 2:05 AM توسط الهه
|
|||
|
|||
|
Powered By: Blogger |
|||